معنی فریبکار و حقه‌باز

حل جدول

فریبکار و حقه‌باز

قالتاق


حقه‌باز

پشت هم ‌انداز

جلب

کلاش

ورمال

شارلاتان


فریبکار

دجال

لغت نامه دهخدا

فریبکار

فریبکار. [ف ِ / ف َ] (ص مرکب) مکار. غدار. فریب ساز. (از ناظم الاطباء). فریبنده.

فرهنگ معین

فریبکار

(فَ) (ص فا.) مکار، غدار.

فرهنگ فارسی هوشیار

فریبکار

حیله گر، مکار

واژه پیشنهادی

فریبکار

سیاس

پارچه ورمال

حیله پرداز

مترادف و متضاد زبان فارسی

حقه‌باز

پاچه‌ورمالیده، دغل، حقه‌ساز، دوال‌باز، رند، شارلاتان، شعبده‌باز، شیاد، کلاهبردار، کلک، محیل، مزور، مشعبد، تخم جن، ناتو، ناقلا، متقلب، نیرنگ‌باز، هفت‌خط، پاردم‌ساییده، بخوبر، چاچول‌باز، زبان‌باز، پشت‌هم‌انداز، چاچول

فارسی به عربی

فریبکار

اِحتیالی

معادل ابجد

فریبکار و حقه‌باز

642

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری